loading...
زر پاتوق | بروز ترین سایت تفریحی
آخرین ارسال های انجمن
آرمین گراوندی بازدید : 140 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)
عروسی رفتن دخترها:
دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!
توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره...
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!!
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...
حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...!
البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب
اندامشم حفظ بکنه...
یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش
خوب، روز موعود فرا می رسه!
ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!)
بعد از ناهار...!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...
توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده آخر سر هم خود
آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع می کنه به آرایش کردن...!
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!

عروسی رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!
بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...
توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...
ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشه یا اسپرت...!
تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!
خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!)ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!

آرمین گراوندی بازدید : 148 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)
www.parsnaz.ir - شب امتحان در خوابگاه دختران و پسران + طنز
خوابـگاه دخــتـران ( شب )

سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

خوابــگاه پســران (شـب)

سکــانـس دوم: (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های کلاس مـا که مثـل بچه های شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.!

آرمین گراوندی بازدید : 183 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)
www.parsnaz.ir - پرسش های در مورد رانندگی خانم ها (طنز جالب)

پرسش : اگر یک خانوم مشغول رانندگی باشد و ناگهان متوجه شود که ترمز خودرو اش بریده و نمی گیرد چکار می کند ؟

الف ) قبل از اینکه هیچ حادثه ای روی دهد او پشت فرمان سکته کرده و راهی دیار باقی می شود

قاف ) سعی می کند یک ایستگاه اتوبوس پیدا کند و با زدن خودرو اش به مردم داخل ایستگاه آن را نگه دارد

دال ) در همان حال با همسرش تماس می گیرد و از او کمک می خواهد

نون ) سفره ابوالفضل نذر می کند که زنده بماند



پرسش: هنگامی که یک خانم راهنمای سمت چپ خودرواش را می زند ، این به چه معناست ؟

الف ) یعنی می خواهد به سمت راست برود

قاف ) یعنی می خواهد شیشه سمت چپ خودرواش را پایین بیاورد

دال ) یعنی می خواهد پشت فرمان موبایلش را درآورد و با همسرش تماس بگیرد

نون ) یعنی می خواسته برف پاک کن را بزند



پرسش : اگر یک خانوم در حین رانندگی بخواهد از بین دو خودروی در حال حرکت عبور کند چکار می کند ؟

الف ) بعد از از بیخ کندن آینه بغل جفت خودرو ها از بینشان عبور می کند

قاف ) اول به خودروی سمت راست می کوبد بعد به خودروی سمت چپ سپس با همسرش تماس می گیرد

دال ) ابتدا جوری به خودروی سمت راست می زند که او منحرف شود و به خودروی سمت چپ برخورد کند سپس از روی دو خودرو عبور می کند

نون ) یک بوق می زند و راننده دو خودرو تا متوجه می شوند او خانوم است سریعا به او راه می دهند که برود



پرسش : زمانیکه یک خانوم در پشت فرمان خودرو نشسته و خودرو اش با سرعتی بیش از 20 کیلومتر در حرکت است این به چه معناست ؟

الف ) یعنی پاشنه کفشش روی پدال گاز گیر کرده

قاف ) یعنی با همسرش تماس گرفته و فهمیده که او با یک خانوم ناشناس در محل کارش مشغول صحبت است

دال ) یعنی یادش آمده که بچه اش را داخل ماشین لباسشویی جا گذاشته

نون ) یعنی پشت فرمان خوابش برده



پرسش : معمولا یک خانوم راننده وقتی خودرو اش پنچر می شود چکار می کند ؟

الف ) ابتدا سعی می کند با پوف آن را باد کند و سپس با چسب زخم محل سوراخ را بپوشاند

قاف ) تا اولین آپاراتی با پنچری راه می رود تا پدر لاستیک و تیوپ و رینگ در بیاید

دال ) به آتش نشانی زنگ می زند

نون ) ماشین را وسط خیابان رها می کند و با همسرش تماس می گیرد



پرسش : خانوم های راننده به کدام قسمت خودرو بیش از بقیه علاقه مند می باشند ؟

الف ) آینه ها ؛ چون اگر در هنگام رانندگی کوچکترین خدشه ای در میکاپ آن ها بوجود آید آن ها را آگاه می کند

قاف ) پخش سی دی ؛ چون آهنگ های ملایم آن استرس آن ها را در هنگام رانندگی کاهش می دهد

دال ) برف پاک کن ؛ چون خودش شیشه را تمیز می کند و نیازی نیست که برای تمیز کردن شیشه هم با همسرشان تماس بگیرند

نون ) داشبور ؛ چون رژ لب ، پنکک ، موچین ، ریمل ، کرم سفید کننده ، مداد چشم ، بیگودی و کلی چیزهای دیگر داخل آن جا می شود



پرسش : هنگامی که یک خانوم راننده از داخل آینه مشاهده کند که یک آمبولانس در پشت سرش در حرکت است چکار می کند ؟

الف ) هول می شود و پایش را می گذارد روی ترمز و آمبولانس هم از عقب به شدت با خودرو او برخورد می کند

قاف) جیغ می کشد و کنترل خودرو از دستش خارج شده و بعد از برخورد با خودروهای دیگر به داخل جوی آب می افتد و بعد با همسرش تماس می گیرد

دال) خودرو خودش و آمبولانس را وسط خیابان متوقف می کند تا بتواند بیمار داخلآمبولانس را ویزیت کند و یکسری دارو گیاهی و دارو دوای خانگی برایش تجویزکند

نون ) در حال حرکت فرمان را ول می کند و برای بهبودی بیمار داخل آمبولانس دست به دعا بر می دارد



پرسش : اگر یک خانوم راننده بخواهد خودرو اش را بین دو خودروی پارک شده پارک نماید ( پارک دوبل ) چکار می کند ؟

الف ) پس از شکستن چراغ عقب خودروی جلویی و چراغ جلوی خودروی عقبی بوسیله سپر ماشینش ، با همسرش تماس می گیرد

قاف ) آنقدر منتظر می ماند تا راننده یکی از دو خودرو بیاید و ماشینش را بردارد

دال) به مخترع ماشین فحش می دهد که چرا ماشین را طوری اختراع نکرد که از بغل هم راه برود تا بشود با آن بین دو خودرو به راحتی پارک کرد

نون ) از یک عابر مذکر می خواهد که خودرو را برایش پارک کند



پرسش : اولین اقدامی که یک خانوم راننده بعد از تصادف انجام می دهد چیست ؟

الف ) جیغ کشیده و بیهوش می شود

قاف ) با شوهرش تماس می گیرد

دال ) می گوید : آخ ببخشید می خواستم ترمز بگیرم اشتباهی گاز دادم

نون ) اول به خاطر سالم ماندنش یک دیگ شله زرد نذر می کند بعد هم عهد می کند که دیگر پشت رل ننشیند



پرسش : شما بعنوان یک مرد اگر خانومتان گواهینامه رانندگی اش را بگیرد و بخواهد که با خودروی شما رانندگی کند چکار می کنید ؟

الف ) وقتی که او سوار خودرو می شود گوشی موبایلتان را خاموش می کنید

قاف ) کلا برای همیشه گوشی موبایلتان را خاموش می کنید

دال ) اصلا گوشی و سیم کارتتان را با هم می برید می فروشید

نون ) گوشی و سیم کارت و خودروتان را یکجا می فروشید و بعد هم خانومتان را طلاق می دهید



تذکر: از خانوم های محترمه تقاضا دارم که پس از خواندن این مطلب هیچگونه موضع خصمانه ای در قبال بنده اتخاذ نفرمایند زیرا منظور من به هیچ عنوان خانومهای کشور خودمان نبود.

آرمین گراوندی بازدید : 136 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

1. روز اول آشنایی با یه پسر , اتفاقا شما یه رستوران خیلی خوب می شناسین که می تونین دو نفری اونجا بیشتر صحبت کنین ! تو منو این رستوران ارزون ترین قلم ۱۵هزار تومنه که اونم سالاد فصلشه !! البته اگه روز اول نباشه و صمیمی تر شده باشین باهمدیگه , می تونین با توجه به درجه ی گاگول بودن پسر مورد نظر , یک , دو یا چند نفر از دوستای گشنه تون رو همراه ببرین 03 بهرحال یه سفره ایه تو یه رستوران خوب و شیک ,دور هم پهن شده دیگه ,چرا دوستاتون استفادشو نبرن ؟!


2. رو گوشی شما , همه دخترن و فقط یه عشق دارین و بهش وفادارین ! ولی قضیه از این قراره که یه سری renameها صورت گرفته تو contact list گوشیتون ! مثلا سعید شده سعیده , رضا شده رزا , اکبر شده آلاله , منوچهر شده مهنوش , فرشاد شده فریبا و... البته ناگفته نماند که با هرکدومشون که قرار دارین , گوشی می ره رو offline و اسم اون یه نفر,به مدت یک روز,rename می شه به "Ejgham"! 40


3. گوشی شما همیشه مشکل memory داره و در کمال ناباوری SMS هاش خودی به خود پاک می شن ! و وقتی یکی از دوست پسراتون بخواد گوشیتون رو بگرده , فقط یه مشت اسم دختر و چند SMS آخر خودش رو می بینه , چون بقیه message ها خیلی ناگهانی پاک شدن !


4 . وقتی یکی از دوست پسراتون بهتون زنگ می زنه و احیانا پیغام " مشترک مورد نظر در حال مکالمه است" رو می شنوه , ایرانسل یا همراه اول قاطی کردن و همچین خبرایی نبوده اصلا ! و شما اون ساعت رو خوابیده بودین جون عمه ی محترمتون! برای محکم کاری , می تونین وقتی بعد از اتمام مکالمه ی قبلیتون ( اوا ببخشید ! قاطی کردن ایرانسل و اینا ) دوباره دوست پسر پشت خطیه زنگ زد , با صدایی خواب آلود گوشی رو بردارین و بگین : " ا. . .لو . . . خواااب بووودم عجقم !! "


5 . شما هروقت که بیرون هستین , نمی دونم چرا یادتون می ره شارژ (اعتبار) بخرین !30 و نصف شب ساعت ۱ به یکی از دوست پسراتون که مطمئنین کارت شتاب با رمز دوم داره , تک زنگ می زنین که بهتون زنگ بزنه و بهش می گین : " عجیجم ؟ من یادم رفت شارژ بخرم . یکی برام می خری لطفا ؟ فردا می خرم و پس می دم بهت ! " شایان ذکر است که این "فردا" هرگز از راه نخواهد رسید


6 . اگه دوست یکی از دوست پسراتون , شما رو با یه پسر دیگه دست تو دست وسط خیابون ببینه و بره به دوست پسرتون بگه, شما شونصد جور قسم و آیه ی آماده کرده دارین که ثابت کنه اون پسره دوست پسر شما نبوده و دوست پسر دوستتون بوده و فقط داشته با شما سلام علیک می کرده . می تونین برای تکمیل شدن عملیات Kharing (!!!) یکم بغض کنین پشت تلفن21 و بگین : " دلت میاد ؟ آره ؟ دلت میاد به من که این همه بهت وفادارم , تهمت بزنی ؟ خیلی بدی ! دلم شیکست ! " و در نهایت دوست پسر از همه جا بی خبرتون , می ره سراغ دوستش و می زنه تو گوشش که چرا آمار الکی از دوست دختر وفادارش (!) بهش داده و از شما هم کلی معذرت خواهی می کنه بابت تهمتی که بهتون زده !


7 . شما دختر خانوم گرامی , هیچ جوره قانع نمی شین و به خودی و غیر خودی رحم نمی کنین ! بعنوان مثال اگه دوستتون (دختر) ازتون دعوت کرد که به یه مهمونی که دوست پسرش راه انداخته , برین , تمام سعی خودتون رو می کنین که دوست پسر دوستتون رو از چنگش دربیارین و مال خودتون بکنین! یه کوچولو ناز و عشوه وسط مهمونی و چشمک های آنچنانی به دوست پسر دوستتون, می تونه یه پسر دیگه به contact listگوشیتون اضافه کنه ! البته پسر که چه عرض کنم , داریوشه ولی اسمش "درسا" save می شه !!


8 . همینتون مونده که یه سیستم GPS پیشرفته رو ماشینهای دوست پسراتون نصب کنین و هروقت می خواهین برین جایی , از روی اون , نزدیک ترین دوست پسر به مکان فعلیتون رو شناسایی کنین و بهش زنگ بزنین و ابراز دلتنگی شدید کنین و بگین همین الان می خوام ببینمت ! و وقتی اومد دنبالتون, هنوز ۲۰۰متر نرفته ,بگین که : وااای ! الان یادم اومد! من باید برم آرایشگاه ! منو می رسونی لطفا ؟ و اون آژانس...(ببخشید! اشتباه شد! آژانس نه ! دوست پسر) شما رو از جنوب شهر تا شمال شهر می بره ! اصلا تو این گرونی ,چه کاریه که پول تاکسی تلفنی بدین ؟!!


9 . وقتی سوتی دادین ( البته شما که حرفه ای هستین! ولی بر فرض محال دیگه! ... ) و دو تا از دوست پسراتون از وجود همدیگه مطلع شدن , فوری یه زنگ به بنگاه اتومبیل بزنین و brand و مدل و اسم ماشین هر دوتاشون رو به ایشون بگین و قیمت روز دربیارین !! مثلا اگه ماشین اولی ۴۹میلیون تومن بود و ماشین دومی ۴۹میلیون و ۲۰۰هزار تومن !!! , فوری اولی رو فدا و قربانی دومی کنین و بگین اون مزاحمتون بوده و شما عاشق دومی هستین !


10. رو یه کاغذ , یه جدول دو ستونه درست کنین و مثلا بنویسین :

هوشنگ ::: سحر // علی ::: آناهیتا // سعید ::: فرنوش و ...

حالا اینا چی هستن ؟ از شما بعیده ! شما که استاد ما هستین ! اینا اسم شما برای هر پسره ! مثلا اسم خودتون رو به آقا هوشنگ , سحر گفتین ! این مورد خیلی لازمه ! چون با توجه به کثرت دوست پسراتون 40 ممکنه یادتون بره به کی چه اسمی گفتین ! اسم واقعیتون ممکنه کلثوم , سکینه یا هر چیزی باشه !


11. هرشب یه SMS آماده می کنین ! یه چیزی تو مایه های :

Behtarinam >biggrin< tak pesare zendegie man , ba hame vojudam male toam man , shabet bekheyr tanha mard e zendegie man

و اونو به هر ۶۰ تا پسر تو لیستتون send می کنین !


12. درنهایت , اگه روزی از همه ی اینها خسته شدین و احساس ترشیدگی بهتون دست داد , وقتی پسر دوست باباتون اومده خواستگاریتون و قرار شده تو اون یکی اتاق , دو تایی باهم حرفاتون رو بزنین , با یه صدای لرزووون به داماد (خواستگار) بگین که : " را...را...راستشو بخواهین , من تا حالا با هیچ جنس مخالفی رو در رو حرف نزدم !! 10 برا همین خیلی از شما خجالت می کشم !

آرمین گراوندی بازدید : 145 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

از دید مسئولین بالا مقام دانشگاه :

- مهمترین رکن یک دانشجوی نمونه ، پرداخت به موقع شهریه است .
- در مرحله اول ثبت نام دو چیز کافیست اول پذیرفته شدن و دوم فیش واریزی شهریه ، بقیه مدارک باشه برای بعد ( پول مهمه )
- دانشجو فردی است که باید به موقع و قبل از استاد سر کلاس حضور داشته باشد
- نگاه او قبل از کلاس به کفشهایش و در کلاس به جزوه هایش باشد .
- فاقد هر گونه آرایش ظاهری ، باطنی ، داخلی و خارجی باشد .
- از خونه مستقیم بره داخل کلاس و بعد از کلاس مستقیم بره خونه .
- هر چی استاد و مسئولین دانشگاه گفتن بگوید چشـــــــــــم .
- کاری به کار کسی نداشته باشه و کلا" چیکار داره که کی به کی یا با کی تا کی چیکار داره !!!

از دید اساتید محترم و زحمتکش :

- سر کلاس سکوت رعایت شود .
- سوالات سخت مطرح نشود .
- هر کس بیش از 4 جلسه غیبت کند بی تربیت میباشد در نتیجه حذف .
- کسی تیکه نیندازد .
- افراد آخر کلاس ، ندید حذف
- تقلب = مرگ
- پروژه شما کپی است ، نمره بی نمره
- نمره باقالی نیست که آخر ترم بین دانشجویان پخش شود بنابراین درس بخونین .

از دید دانشجویان پسر ( بیکاراشون ):


( درتمامی موارد مثبت اندیشی فراموش نشود لطفا" )
- عشق است دوران دانشجویی مخصوصا" اگه یک شهر دیگه باشی
- شهریه رو که بابا جونی میده خرجمونم که خدا میرسونه
- شب با بر و بچس بریزیم دور هم و تا صبح بگیم و بخندیم
- کلاسهای صبح برای خالی نبودن عریضه است ، روم به دیفال سگ میره کلاس . ( ندید بگیرین این اصطلاحی عامیانه در عین حال نا درست میباشد )

- ساعتهای سرو وعده های غذایی >>>> شام : ساعت 3 صبح به بعد – صبحانه : اگه بیدار بودیم ساعت 12 یک تیکه نون به خاطر رفع بوی نامطبوع دهان میلنبانیم . – نهار : خدا خیر بده دانشگاه که حداقل یک سلف داره و هر چند غذاش به رستورانهای شهرمون نمیرسه !! ولی شکمتو برای چند ساعتی پر میکنه

مواد غذایی زمان دانشجویی : قلیون هلو نعناع ، تخمه ، مرغ همسایه ، تخم مرغ ( همسایه ) ، سیب زمینی ، سوسیس ، قلیون اینسری با طعم لیب سیمو ( سیب لیمو غنی شده ) ، انواع کنسروجات ، نون بسته ای کپک زده و انواع ترشیجات خونگی

- تفریحات سالم : قلیون - .... بازی ( فرض کنین حکما" مار و پله منظورمه !! ) - ... بازی ( دخترانه فکر کنین ، عروسک بازی منظورمه ) - کشتی ( از فرنگی و آزاد گرفته تا کشتی چوخه و کشتی کج ) ، اس ام اس بازی ( معمولا" طرف اس ام اس داخل خوابگاه دختران یافت میشود ) - خدا خیر بده ایرانسل که وقت خالی دانشجویان پر کرده و برای رفع خستگی و فراقت از بار سنگین درسها با طرح بنفشش میتونی از بوق ساعت 12 تا خود 6 فکتو نرمش بدی - قبل از رفتن دانشگاه حدود یک ساعت از وقتهای باطله جلو آینه میگذره و اینجا موها و ریش و سبیل تازه روییده بسیار نمایان شده و دقت و تمرکز بیشتری لازم دارن – آب بازی تفریح سالمی هست که در هر خونه ای جای خاص خودش داره و باعث تمیزی و شادابی روحیه دانشجویان شرکت کننده میشه – در زمانهای گذشته دانشجویان هفته ای یک بار برای خلاص شدن از یکنواختی و ایجاد تنوعی در برنامه هاشون مراسم جر دادن داشتن که خوب الان به خاطر تورم و خارج شدن از زندگی غار نشینی کمتر از این مراسم دیده میشه و تقریبا" به منسوخجات پیوسته . مراسم به صورت خیلی ناگهانی و پنهانی شروع میشد به این صورت که زیر پوش و یا پیراهن همخونه ای عزیز جرانده* میشد و به محض روی دادن چنین اتفاقی همگی باید خودشون آماده جریده* شدن میکردن و آروم به کمک دوست دیگر جرانده* میشدن و در اینجا دوستانی که مقاومت میکردن غیر از هدف اصلی که پیراهن و معمولا" زیرپوششون بود جاهای دیگرشون هم مورد تجرید* قرار میگرفت و منجرد* میشد ( * صرفهای مختلف جـــر بر وزنهای مختلف )
- مراسم قبل از خواب که بعضی وقتها جلو خواب گرفته و یا آسیبهای جسمی خطیری در پی دارن . ( منظورم همون بالش بازی و یا نمونه غیر انسانی اون به وجود آوردن چندین طبقه انسانی و یا لحاف تشکی بر روی اولین نگون بختی که خوابش ببره )
- ضبط و نوارها و سی دیهای مختلف خوانندگان هم که از نون شب واجب تره .
- حرکات موزونی که گاها" به صورت سمبل در اومده و داخل کلاسهای درس هم نمایان میشه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- نمرات درخشان
- سوز عاشقی
- سینه ای پر آه و پردود
- لباسهایی مستاجر*

- لوازم منزلی که گویای وقایعی تاریخی هستند که در طول این دوران به سرشون اومده از قبیل سوراخهای فراوان و دور سوخته به خاطر زغال قلیون ، رنگهای زرد آثار چای و آبهای مخصوص مراسم ، موهای فراوان به علت ریزش شدید موها و پشمونجات

- اعضا و جوارحی مصدوم به علت درگیریهای مختلف
- فراگیری آشپزی مخصوصا" از نوع ماکارونی و پلوتن ( تن ماهی + برنج)
- زخم معده
- بی خوابی مفرط و جغد گونه
- گوش گرفتگی ( طرح بنفش )
- مرض شست گرفتگی ( به علت تعدد اس ام اس )

از دید دانشجویان دختر بیکار :

- مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون
- چقدر زندگی بدون آقا بالا سر خوش میگذره
- دختران دائما" غیبت میکنن ولی همیشه در سر کلاسها حضور دارن .
- نوشتن جزوه مهمترین کار و حضور در کلاسها مهمترین وظیفه در داخل دانشگاهه ( خدا داند چرا ؟! )
- فراگیری پیشرفته مهمی به نام آمار گیری که در این زمینه مطلب فراوان است و چندین روز اندر مزایای آمار و آمارگیری در دختران به شخصه میتونم مطلب بدم . فقط همین بگم که سرعت پخش آمار از سرعت نور بالاتر هست و کافیه یکی از پسران کلاس پاچه شلوارش پشت کفشش گیر کرده باشه ، تا مستخدم خوابگاه متوجه این امر مهم میشه و دلایل پیدایش و رخداد چنین اتفاقی در میزگردهای شبانه مطرح میشه و نتیجه آخر اینه که پسرک عاشق یکی از دختران اون جمع هست .

- تفریحات سالم : میزگردهای شبانه پیرامون پسرهای دانشگاه - گذراندن کلاسهای آرایشگری و گریم – طراحی لباس و ابداع مد – آشنا شدن با قلیون و طریقه چاغ نمودن و کا دود کردن آن – سر کار گذاشتن پسرها – نقاشی کردن در جزوات و تزئین آنها جهت اهدا به نیازمندان !! – جستجو و تحقیق در علل کنشهای متفاوت پسران – آموزش رذالت و شیطنتهای پسر کش – تمام تفریحاتی که پسران انجام میدن در میان دختران هم رایج شده و کافیه یک دور تفریحات پسران مرور کنین ، با این تفاوت که در دختران آخرش همیشه به گیس و گیس کشی منجر میشه - آشنا شدن با انواع خوراکهای سرد ( فست فود ) و کافی شاپهای شهر – هفته ای هفت شب شرکت در تولد هم اتاقیها – جمع آوری شماره پسرها و ملغب شدن به 118 – تک زنگ زدن بی موقع و شبانه به گوشی پسران – اونهایی هم که خیرخواه هستن برای اینکه دوستشون صبح برای کلاس بیدار کنن تا صبح پلک رو هم نمیذارن – شرکت در تمامی تورهای سیاحتی ، زیارتی ، علمی و تخیلی دانشگاه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :


- فراگیری هر نوع آرایش و مد لباس
- تغییر قابل توجه از لحاظ ظاهری نسبت به بدو ورود به دانشگاه
- کم آوردن حافظه گوشی جهت درج اس ام اس و شماره دوستان
- تغییر ماهیت از یک دختر آروم به دختری شیطون و بازیگوش
- یادگیری انواع مهارتهای شوهرداری و شوهر فراری
- آشنایی با موارد برخوردهای اجتماعی و معضلات رفتاری
- شکست در عشق
- خیلی وقتها هم متاهل شدن یعنی رسیدن به هدف اصلی و والای دانشگاه
- گوش گرفتگی و شست گرفتگی
- زخم معده و پاشنه پا و ماهیچه های دوگانه فک


دانشجویان شاغل ( دختر و پسر فرقی نمیکنه )

- این جیب اون جیب کردن و دویدن برای جور کردن هزینه بالای شهریه
- دنبال رفع تداخل کلاسها و ساعات کار
- گرفتن پاچه اساتید جهت منعطف کردن آنها ( به خاطر اینکه اگه غیبتها زیاد شد حذف نکنن )
- واکس زدن کفش کارفرما به خاطر دادن مرخصی تحصیلی
- انجام دادن هر گونه کارهای محیر العقول برای مشتری و ارباب رجوع ( به خاطر اینکه نپره)
- گرفتن جزوه از هر کس و ناکسی و کپی کردن آن
- برو سر کار ، بیا کلاس ، وسط کلاس زنگ میزنن بیا سر کار ، اگه شد برو خونه ، کلاست دیر شد ، کلاس ، کلاس ، بسه برو خونه بخواب ( با این اوضاع بنزین ... )
- سرو وعده های غذایی یا ممکن نمیباشد و یا در بین کلاسها یا در بین راه به صورت ضربتی صورت میگیرد .
- خوابیدن در سر کلاس
- فکر پاس کردن چک ، جواب دادن به مسئول ، راه انداختن مشتری و ... به جای تمرکز روی درس !!
- فکر درس ، تمرین ، پروژه ، میانترم ، پایانترم و .... به جای تمرکز در کار!!

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- سر گیجه و موج گرفتگی
- کارت سوخت خالی
- پس انداز منفی و هجوم اقساط
- مدرک
- یک مشت جزوات درهم و برهم که چیزی از توش در نمیاد
- افت شغلی
- زخم معده و لاغری مفرط و چشمانی گود و چهره ای زرد
- کلکسیونی از پاچه اساتید و مسئولین محترم
- کوهی از دیون که تا سالیان دراز باید حملشون کرد
- فراموش کردن هرگونه تمایلات و هنرهای قدیمی و بی میل شدن جهت ادامه آنها
- کم شدن روابط دوستانه و خانوادگی در حد طرد از اون جمع
جیگر آدم خون میشه برای این قبیل دانشجویان . کیه که به دادمون برسه ... ( عضوی از دانشجویان شاغل )
در مجموع دانشجویی مثل پس گردنی و یا تو گوشی میمونه که هم میتونه از خواب بیدارت کنه و هم میتونه بهت آسیب برسونه این خود ما هستیم که انتخاب میکنیم .
آرمین گراوندی بازدید : 154 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

پسرها:

توی ماهیتابه روغن میریزن
اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

دخترها:

توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
توی ماهیتابه روغن میریزن
توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
چند تا فحش میدن
دنبال کبریت میگردن
با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!
ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
دنبال نمکدون میگردن
نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
نمکدون رو پر از نمک میکنن
صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
سریع برمیگردن توی آشپزخونه
تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
ماهیتابه رو میندازن توی سینک
دنبال ظرفهای مسی میگردن
قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
چند تا فحش میدن و بلند میشن
نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن!!!

آرمین گراوندی بازدید : 176 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

علی : خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟


دانیال : خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.


علی : آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.


وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.

آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط

عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا

چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم

از توی بغلم تکون ...

دانیال : ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!
آرمین گراوندی بازدید : 166 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی...
وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.
از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.
به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی…
وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.
وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.
وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..
همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..
خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..
وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..
او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا… صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست!!
و در آخر سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید!!!؟

آرمین گراوندی بازدید : 186 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

راننده :

دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم
اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی
قلبمم به روغن سوزی افتاده پدرعشق بسوزه


##################


معلم ریاضی :

نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه
یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه
هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه


##################


مهندس کامپیوتر :

ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر ۲۰۰۳ فرستاده ای
کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس


##################


دکتر :

چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم !
کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند


##################


ساغی :

مِی میدهم و غم کسان میگیرم
از لطف تو می کجا غمین میبینم
حالا که شدم عاشق ودل در بند است
می را ز شفا بیچاره ترین میبینم

##################


عینک فروش :

اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید
که شغلم عاشقی دارد فراوان
بسازم بهر هر چشمی من عینک
گرفتارم کند چشمی چه آسان

آرمین گراوندی بازدید : 144 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

اگه راه های دوست پسر آزاری بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر هوتن نام بودن دوست پسرتونه…!!!) بگین سلام حمید جون.
بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟
می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم. به دوست پسرتون زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم هوو یا ازدواج به سبك ایرونى رو ببینید.
تا دوست پسرتون یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر مادر نداری؟…یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح برا دوست پسرتون تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.
آرایش شدید بزنید و از این شلوارای خیلی برمودا و از این پیرهن آستین کوتاها بپوشید و برید جلوی دوست پسرتون رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.
عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید به دوست پسرتون نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.
موقع تولد دوست پسرتون جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.
همین که تو ماشین بغل دست دوست پسرتون نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید
وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و دوست پسرتون را تو کف حرف زدن و تو فکر قبض موبایل بذارید.
آرمین گراوندی بازدید : 207 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)
تصاویر مستر بین در افتتاحیه المپیک ۲۰۱۲ لندن
جمعه شب افتتاحیه المپیک لندن ۲۰۱۲ برگذار شد، مستربین هم یکی از چهره‌های حاضر در این مراسم بود.در زیر تصاویری از حضور مستر بین در افتتاحیه المپیک را مشاهده می کنید.


عکس مستر بین در المپیک لندن




آرمین گراوندی بازدید : 153 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)
تکناز : خانم سوفی ری از 2 سالگی یك وعده غذایی درست و سالم نخورده و از سن 11 سالگی غذای خود را فقط محدود به پیتزای پنیر و سیب‌ زمینی نموده است.
دختری که 8 سال هست فقط پیتزا میخورد+ تصاویر  www.taknaz.ir

به گزارش تکناز اگر این دختر نوجوان هر غذای دیگری به غیر از پیتزای مارگاریتا بخورد وضعیت معده او به هم می‌ خورد. خانم ری از یك بیماری نادر به نام ناهنجاری خوردن انتخابی یا SED رنج می‌ برد. افرادی كه به این بیماری دچار هستند تقریبا از همه نوع غذایی می‌ ترسند و فقط می‌ توانند یك یا چند نوع غذای خاص را بخورند. به گزارش ایران ناز زمانی كه ری 2 ساله بود دچار یك عفونت معده شد. از آن زمان از هر نوع غذایی می‌ ترسید و فقط می‌ توانست پاستای پنیر، چیپس و ساندویچ بخورد.
دختری که 8 سال هست فقط پیتزا میخورد+ تصاویر  www.taknaz.ir

پس از رسیدن به 11 سالگی غذای خانم ری باز هم محدودتر شد و او فقط پیتزا را برای وعده‌ های غذایی 8 سال آینده خود انتخاب كرد. او كه اكنون در رشته هنر تحصیل می‌كند در این‌ مورد می‌گوید: برعكس تمام غذاهای دیگر، من عاشق پیتزا هستم. شاید شما از شنیدن این مطلب شگفت زده شوید اما من برای صبحانه، ناهار، شام و حتی برای میان وعده‌های خود فقط و فقط پیتزا می‌خورم.
دختری که 8 سال هست فقط پیتزا میخورد+ تصاویر  www.taknaz.ir

در این پیتزا فقط باید پنیر و گوجه‌ فرنگی به كار رفته و به خوبی هم پخته شده باشد. مصرف هر نوع غذای دیگر باعث افسردگی ری میشود و او حتی نمیتواند بخش كوچكی از آن غذاها را وارد دهان خود كند. حتی اگر پیتزای او شامل مواد غذایی جدید باشد، این دختر از خوردن آنها خودداری می‌كند.
دختری که 8 سال هست فقط پیتزا میخورد+ تصاویر  www.taknaz.ir

خانم ری سال‌ هاست كه هیچ نوع سبزی و میوه‌ ای را لمس نكرده است و همین موضوع باعث شده پزشكان به‌ شدت در مورد سلامت این دختر نگران باشند. بسیاری از مواد مورد نیاز برای اندام‌های حیاتی وارد بدن ری نمی‌شود و به همین دلیل خطر ابتلا به بیماری‌ های خطرناك این دختر را تهدید می‌كند.

آرمین گراوندی بازدید : 185 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

یک مرد چینی چندین دهه است که با خوردن گازوئیل قصد دارد تا ثابت کند مصرف این ماده برای بدن انسان مفید است.

این شخص ۴۳ سال هست گازوئیل می‌خورد !+ عکس www.taknaz.ir

این مرد که حدود 72 سال دارد نزدیک به 43 سال است از گازوئیل به عنوان دارویی شفابخش یاد می‌کند و ماهانه مقدار سه تا 3/5 لیتر گازوئیل مصرف می‌کند. «چن ججون» که به تنهایی در مناطق دورافتاده چین زندگی می‌کند، عادت به نوشیدن گازوئیل دارد تا بدین وسیله خود را از دردهای جسمانی دور کند.

او اولین بار در سال 1969 میلادی زمانی که دردی در قفسه سینه‌اش احساس کرد، برای تسکین دردش انواع مختلفی از داروها را مصرف کرد که بی‌فایده بود. اما پس از نوشیدن اولین فنجان گازوئیل متوجه شد که درد قفسه سینه‌اش به حدی زیادی کاهش یافته است.

پزشکان پس از معاینه «چن» اظهار داشتند بدن او نسبت به گازوئیل ایمنی پیدا کرده است که در غیر این صورت تاکنون کشته شده بود.

ایسنا

آرمین گراوندی بازدید : 156 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)
این خانم 99 میلیون رنگ بیشتر از انسانهای معمولی تشخیص میدهد و قدرتی مافوق بشری در جشم و روح او وجود دارد.

خانمی با چشمان عجیب و جادویی !+ عکس www.taknaz.ir
بسیاری از مردم در مورد " تترا کرومتها" چیزی نشنیده اند آنها انسانهایی با قدرت مافوق بشری هستند که توانایی تشخیص میلیونها رنگ بیشتر از مردم معمولی دارند. دکتر گابریل جردن حدود 20 سال روی این پروژه کار کرده است تا بالاخره توانست چنین انسانی با این توانایی خارق العاده پیدا کند.

بنابرگزارشات بینایی، یکی از پیچیده ترین حواس انسانی است. گروه تحقیقاتی خانم "جردن" انسانهای زیادی را مورد آزمایش قرار داد و توانست از میان آنها فرد مورد نظر را پیدا کند. این فرد یک خانم است و خودش هم یک پزشک میباشد که در شمال انگلستان زندگی میکند.

این خانم دکتر قبول کرده است که آزمایشات بیشتری روی وی انجام شود تا اطلاعات بیشتری در مورد انسانهای تترا کرومت بدست آید.

سوالات مطرح شده در این زمینه بسیار زیاد هستند برای مثال اینکه چرا این پدیده در میان زنان شایع تر است و یا اینکه طبق تحقیقاتی که از سالهای 1948 انجام پذیرفته است مردان بیشتر در معرض کوررنگی هستند وهنوز علت این امر مشخص نشده است. این پزشکان محقق امیدوارند بتوانند جواب سوالات مشابه این را به زودی دریابند.

منبع:پرداد

آرمین گراوندی بازدید : 172 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

تکناز : به گفته پزشکان او دچار نوعی بیماری کمیاب به نام فلج معده است. وی ۳۰ ساله است و دائم از گرسنگی رنج میبرد ، معده او میتواند تنها حجم غذایی به اندازه یک بیسکوییت را تحمل کند و در حال حاضر او روزانه ۴۰۰ کالری از طریق سرمهای خوراکی دریافت میکند که این مسئله باعث شده است وی به شدت کاهش وزن داشته باشد.

زنی که 2 سال بخاطر این بیماری غذا نخورد !+ عکس www.taknaz.ir

پزشکان ابتدا تصور میکردند بیماری او بی اشتهایی مفرط باشد اما از آنجایی که وی مدتها تحت نظر روانپزشک قرار گرفت و بی نتیجه بود دوباره نزد متخصص رفت و معلوم شد بیماری او یک بیماری ژنتیکی نادر است که در آن عصب معده فلج شده و معده قدر به هضم غذا نیست و آن را پس میزند او از دوسال و نیم پیش تا کنون از طریق سرمهای خوراکی و لوله گاواژ” تغذیه از راه بینی” تغذیه میشود غالبا حالت گرسنگی دارد. او به شدت ضعیف شده است و حالت ضعف و سرگیجه مدام باعث شده است از کار بیکار شده و دائما در حالت بی حالی روی تخت افتاده باشد.

او میگوید دلش برای طعم غذاهای مختلف تنگ شده است و میترسد تا آخر عمر قادر نباشد یک بار دیگر طعم غذاهای مورد علاقه اش را بچشد. او از اینکه دائما ضف دارد و نمیتواند به خوبی از بچه های خود مراقبت کند ناراحت است و میخواهد دوباره روزی مثل اولین روزهای ازدواجش باشد و از این حالت رنگ پریدگی و ضعف نجات یابد.او میگوید اینکه بچه هایش دائما از او سوال میکنند آیا او دارد میمیرد خیلی عذابش میدهد. وی تاکید میکند بخاطر همسرش و بچه هایش با این بیماری درحال مبارزه است و امیدوار است روزی دوباره سلامتی جسمی اش را به دست آورد.

آرمین گراوندی بازدید : 156 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)
رییس‌جمهور در اولین روز از ماه ضیافت الهی در فضایی صمیمانه و سرشار از محبت، میزبان جمعی از ایتام تحت پوشش كمیته امداد و سازمان بهزیستی بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری دكتر محمود احمدی‌نژاد در اولین روز از ماه ضیافت الهی، در مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری روزه خود را دركنار ایتام و كودكان بی سرپرست افطار كرد.

رییس‌جمهور که اولین افطار ماه رمضان امسال را نیز همانند سال‌های گذشته میزبان كودكان و نوجوانان دوست‌داشتنی و پرشور تحت پوشش كمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی بود، پس از اقامه نمازجماعت مغرب و عشاء با نشستن در كنار این کودکان، در فضایی صمیمی ضمن دلجویی و نوازش، از آنان پذیرایی كرد و پس از افطار در فضایی سرشار از مهر ومحبت با آنان به گفتگو پرداخت و به درددل و درخواست های آنان گوش کرد.

دکتر احمدی نژاد در این مراسم طی سخنانی انسان را مهمترین مخلوق خداوند دانست و با بیان اینكه خدا به انسان توانایی‌های زیادی داده كه می‌تواند بوسیله آنها به مراتب متعالی دست پیدا كند، گفت: اگر انسان تصمیم به انجام كاری بگیرد، می‌تواند به درجه‌ای برسد كه هیچ‌كس تصور آن را نخواهد كرد.

وی افزود: خداوند انسان را به گونه‌ای خلق كرده كه استعدادهای نهفته در وجود او در شرایط معمولی و بدون کار وتلاش شكوفا نمی‌شود.

رییس‌جمهور با اشاره به اینكه تمامی انسان‌های بزرگ در طول تاریخ از دلِ مشكلات و دست و پنجه نرم كردن با سختی‌ها بوجود آمده‌اند و تبدیل به الگو و نمونه برای جامعه شده‌اند، تأكید كرد: انسان بسیار بزرگ است و شما جوانان و نوجوانان باید قدر خود را بدانید، چرا كه همه شما می‌توانید به شخصیت‌های بزرگ و متعالی و خدمتگزار برای جامعه مبدل شوید.

دكتر احمدی‌نژاد ایمان، صبر و تلاش را سه عامل بزرگ و مهم در پیروزی، رشد و تعالی انسان خواند و تصریح كرد: خداوند همیشه یار و یاور كسانی است كه ایمان داشته و در راه رسیدن به اهداف خود صبر داشته و تلاش می‌كنند.

رییس‌جمهور خطاب به كودكان،‌ نوجوانان و جوانانی كه در این مراسم حضور داشتند، گفت: در این مراسم اندیشه‌ها و افكار بلندی از سوی شما به بنده ارائه شد و می‌خواهم همین‌جا یك قرار با یكدیگر بگذاریم كه تلاش و حركت در مسیر رسیدن به قله‌های پیشرفت از سوی شما باشد و دولت نیز در این راستا آنچه از پشتیبانی و حمایت را كه بتواند، برای رشد و تعالی شما انجام خواهد داد.

در این مراسم، گروهی از ایتام که از شهرهای مختلف کشور در این جلسه حضور داشتند سرودهایی را اجرا کردند.

همچنین 3 تابلوی صنایع دستی نفیس منبت، معرق و مینا کاری نیز از سوی ایتام به رییس‌جمهور اهدا شد.
ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir

ضیافت احمدی‌ نژاد در ماه رمضان برای ایتام+ تصاویر  www.taknaz.ir
آرمین گراوندی بازدید : 176 جمعه 06 مرداد 1391 نظرات (0)
خیلی زیاد درگیر روزمرگی زندگی شده ایم. اما اگر کمی از بالاتر به زندگی نگاه کنیم زندگی فقط به اندازه نگاه کردن به این عکس طول می کشد. این مدت کم ارزش بغض و کینه و دشمنی با همدیگر را دارد؟ بهتر نیست از فرصت کم برای مهربانی با همدیگر استفاده کنیم؟
با این تصویر متأثر خواهید شد و به فکر فرو می روید !!  www.taknaz.ir

آرمین گراوندی بازدید : 175 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
نامه جالب غضنفر به عشقش (اوج خنده)

سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟

ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!

یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!

دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!

خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم

آرمین گراوندی بازدید : 202 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

داماد : موجودیست مظلوم، قبل ازدامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته،اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروساورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.

پدر زن : موجودیست از جنس داماد،اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاهمی کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده...

برادر زن : موجودیست دو رو از جنسداماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزنبوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.

خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.

باجناق : همسر خواهر زن را گویند،موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارشهمواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موجمتوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییراتزندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.

و اما

مادر زن : وزیر جنگ، مسئولبراندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر کهاز نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلاتسهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجهخواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !

و سر انجام

عروس : موجودیست لطیف و دوستداشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سانفرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهیاوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتیساقط کرده و روزگارش سیاه کند
آرمین گراوندی بازدید : 187 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
(خنده دار هست و باید بخندید اما نتیجه اخلاقی یادتون نره)
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……

آرمین گراوندی بازدید : 200 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
تفاوت بچه های قدیم و جدید ! ( طنز ) www.taknaz.ir

بچه 9 ساله الان


کامپیوتر داره


اینتزنت داره


فیسبوک داره


توییتر داره


ایکس باکس داره


پی اس تری داره


آیفون داره


ویدیو سی دی داره


موبایل داره


آیپاد داره...


بچه 9 ساله زمان ما

دفتر نقاشی داشت

خمیر بازی داشت

دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا

توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده

گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ

دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.

لینکدونی

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آيا از مطالب سايت راضي هستيد ؟
    از قالب سایت راضی هستی ؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 61
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1264
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 116
  • بازدید امروز : 765
  • باردید دیروز : 625
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,282
  • بازدید ماه : 7,475
  • بازدید سال : 52,667
  • بازدید کلی : 585,237
  • معرفی اجمالی زر پاتوق

    زر پاتوق یکی از بزرگترین سایت های تفریحی ایرانی میباشد که با مدیریت قوی همواره باعث سرگرمی شما خواهد شد