loading...
زر پاتوق | بروز ترین سایت تفریحی
آخرین ارسال های انجمن
آرمین گراوندی بازدید : 181 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
نامه جالب غضنفر به عشقش (اوج خنده)

سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت میآید؟

ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمیآید؟

خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت میکردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاگه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم.

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس میایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم.

یک گاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم “عشقم” هروقت آن را میبینم به تو فکر میکنم و تصویر تو را به ذهن میآورم. اینم بگم که من بدجوری گیرتیم هااااااااا ! مثلا همین دیروز داداشم داشت به گاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

راستی این شمارهای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل میکنم و تو هم هی میگی “مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد” من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مجه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای ده تا نون بربری هم سر راهت بجیر!

یه روزی میام خواستگاریت، میخوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش میکنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم، راستی کلهٔ بابت مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بجو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه!

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فچر بد نکن!

دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودرواسی جیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی.

راستی من عاشق قورمه سبزی ام (البته بعد از تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه ، بد طعم بشه همچی لگدی بهت میزنم که نفهمی از من خوردی یا از خر!

خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک!

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول میگشتم

آرمین گراوندی بازدید : 203 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

داماد : موجودیست مظلوم، قبل ازدامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته،اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروساورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.

پدر زن : موجودیست از جنس داماد،اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاهمی کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده...

برادر زن : موجودیست دو رو از جنسداماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزنبوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.

خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.

باجناق : همسر خواهر زن را گویند،موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارشهمواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موجمتوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییراتزندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.

و اما

مادر زن : وزیر جنگ، مسئولبراندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر کهاز نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلاتسهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجهخواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !

و سر انجام

عروس : موجودیست لطیف و دوستداشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سانفرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهیاوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتیساقط کرده و روزگارش سیاه کند
آرمین گراوندی بازدید : 192 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
(خنده دار هست و باید بخندید اما نتیجه اخلاقی یادتون نره)
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……

آرمین گراوندی بازدید : 203 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
تفاوت بچه های قدیم و جدید ! ( طنز ) www.taknaz.ir

بچه 9 ساله الان


کامپیوتر داره


اینتزنت داره


فیسبوک داره


توییتر داره


ایکس باکس داره


پی اس تری داره


آیفون داره


ویدیو سی دی داره


موبایل داره


آیپاد داره...


بچه 9 ساله زمان ما

دفتر نقاشی داشت

خمیر بازی داشت

دبرنا بازی میکرد با نخود و لوبیا

توپ دو لایه میکرد که حس توپ چهل تیکه بهش دست بده

گل یا پوچ، چشمک، شاه دزد وزیر، اسم فامیل، خر پلیس، هفت سنگ

دیگه فوق فوقش یه آتاری یا میکرو با کلی التماس براش میخریدن.

آرمین گراوندی بازدید : 176 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
نقش سرنشین کنار راننده در ایران ! (طنز) www.taknaz.ir



1- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

4- تیکه انداختن به عابرین پیاده

5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

7- تشویق راننده برای لایی کشی

8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

11-... و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..

آرمین گراوندی بازدید : 155 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

سلام به خواجه شیراز (طنز) www.taknaz.ir

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم

گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم

گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى

دایم اسیر گشتم در بند بیخیالى

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى

گفتا که: می سرایم تکنو ،رپ و سواری!

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟

گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز

گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده

گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟

گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟

گفتا: خریده قسطى یک ال سی دی به جایش

گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره

گفتا: شده پرستار یا منشى اداره

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل

گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها

گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى

گفتا: پژو ، دوو، بنز ،کمری نوک مدادى

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى

گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره

گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد

گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى

گفتا که: ادوکلن شد در شیشه هاى رنگى

گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى

گفت: آن چه بود از دم ،گشته چلوکبابى


گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى؟

گفت: آنچه بود از دم ،گشته چلوکبابى

گفتم بیا دوتایی ،لب تر کنیــــم پنهان

گفتا :نمی هراسی از چوب پاسبانان؟

گفتم :شراب نابی ،تودست و پانداری؟

گفتا: که جاش دارم، وافــــــور با نگاری

گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها !

گفتا: به حبس بودم،از ته زدند آن ها

گفتم: شما و زندان؟حافط ما رو گرفتی؟

گفتا: ندیده بودم ،"هالو" به این خرفتی!!

آرمین گراوندی بازدید : 182 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
بیا خـری رها کن ! (شعر طنز)
روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود
از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود
گفتم که جناب در چه حالی؟
فرمود که وضع باشد عالی
گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن
گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن
خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد
نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم
راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم
دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟
دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟
دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟
دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟
دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟
دیدی تو خری که در زمانه
خرهای دیگر پیش روانه؟
یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟
هرگز تو شنیده ای که یک خر
با زور و فریب گشته سرور؟
خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد
خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است
تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله
دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است
گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو
بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم


برداشت و نتیجه این شعر با شما

آرمین گراوندی بازدید : 174 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
فرق وبلاگ نویسی دخترا و پسرا (طنز) www.taknaz.ir
وبلاگ یک دختر

وااااااااااااااااای امروز تفلدمه
تفلد تفلد تفلدم مبارک

25655555544884تا کامنت
-تولدت مبارک خانومی
.
.
.
-شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید

وبلاگ یک پسر

آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند

1 کامنت
-حرف مفت نزن

(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته)
آرمین گراوندی بازدید : 147 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
شعر طنز دانشگاه آزادیا !! ( دانشجوها نخونن ) www.taknaz.ir

همان روزی که فرزندم بشد وارد به دانشگاه

برآمد از درون سینه ام از غصّه وغم آه

بشد دانشجوی آزاد ومن دربند وبیچاره

چرا که نیک می دانم هزینه ساز و سرباره

از این پس الوداعی بایدم با خنده و شادی

و با هر چه پس انداز و حقوق و پول و آزادی

شروع گردید دوران ریاضت ، سختی و حرمان

هرآن چیزی بنا کردم بشد درلحظه ای ویران

زدم چوب حراج بر فرش و تخت و تی وی رنگی

همه چیزم بشد قربانی این کار فرهنگی

به خون دل نمودم جور، پول ثبت نام او

حدیث و داستان و قصّه بود، موضوع وام او

از آن ترسم که تا پایان تحصیلات فرزندم

وتاگیرد لیسانس خویش این دردانه دلبندم

نه سقفی روی سر باشد نه فرشی زیر پای من

به جای خانه گردد محبس و زندان سرای من

شود او فارغ التحصیل و ساقط گردد از من حال

شود« جاوید» دراو حسرت شغل و زمن هم مال

آرمین گراوندی بازدید : 135 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟ اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا آخر ، به دقت مطالعه کنید !
اگر همسرتان رئیس تان شود ...!! (طنز)  www.taknaz.ir
برای مشاهده مطلب به ادامه مطلب مراجعه کنید !
آرمین گراوندی بازدید : 152 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
مخ زنی در کشورهای مختلف !! (طنز) www.taknaz.ir

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :

پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...ً
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!

آرمین گراوندی بازدید : 171 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)
نصیحت اوس اصغر به دخترش !! (طنز)

اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم،

شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
چون که امروز با خبر شده ام،
که تو در کوچه ای همین اطراف،
با جوانی جُلنبر و الاف،
سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
رفته بالا فشارم ای گاگول،
سکته کرده ام مطابق معمول،
ای پدر سوخته ، بدم الان ،
پدرت را درآورد مامان،
میروی "داف" میشوی حالا؟
فکر کردی که من هویجم ، ها؟
بزنم توی پوز تو همچین،
که بیاید فکت به کُل پایین؟
دخترم جامعه خطرناک است،
بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
آن پدر سوخته چه می نالید؟
بر سرت داشت شیره می مالید؟
بست لابد برای تو خالی،
وای از این عشقهای پوشالی!
شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
گفت بابا خیالتان راحت ،
من فقط فحش بار او کردم ،
ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت آدم؟
بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
کُل فکش به سمت چپ پیچید،
کله اش روی شانه اش ول شد،
سکته اش مثل این که کامل شد

آرمین گراوندی بازدید : 186 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

شعر زیبا در وصف پـَـَـ نــه پـَـَــــ ! www.taknaz.ir

زنده شد خنده دوباره با نوای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

دل ما شاد شد ازخاطره های پـَـَـ نــه پـَـَــــ

هرکسی هرسخنی داشت برایت بنوشت

ذهن مابازشد از ذهن رسای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

باصدای توبه لبخنــــد کمی راضــــی شــد

دل غمگین و صدایم به صدای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

پیـــج ها مانده و درمانده شدند از هنـــرت

خودمانیم همه افتاده به پای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

نمره دادی به همه لایـــک زدی پست مرا

اگــرم لایــک نخوردم به فدای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

هرکــه زوری زدو خلاقـــیتی حاصل کـــــرد

همه را ریخت به عشق توبه پای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

شعــر ناقابلــی از عقــل کمم بیــــرون زد

نامه ای ساده زدم باز بــرای پـَـَـ نــه پـَـَــــ

آرمین گراوندی بازدید : 179 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

تست هوش از غضنفر ! (طنز) www.taknaz.ir


شباهت بلال و خیار چیست؟

هیچكدامشان در «تایتانیك» بازی نكردند



چرا روی آدرس اینترنت به جای یك دبیلیو، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟

چون كار از محكم‌كاری عیب نمی‌كنه

برای قطع جریان برق چه باید كرد؟

باید قبض آن را پرداخت نكرد



آخرین دندانی كه در دهان دیده می‌شود چه نام دارد؟

دندان مصنوعی



چطور می‌شود چهارنفر زیر یك چتر به‌ایستند و خیس نشوند؟

وقتی هوا آفتابی باشد این كار را انجام دهند



چرا لك‌لك موقع خواب یك پایش را بالا می‌گیرد؟

چون اگر هر دو را بالا بگیرد، می‌افتد



چرا دو دوتا می‌شود پنج تا؟

چون علم پیشرفت كرده



اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟

طلاق



چه طوری زیر دریایی رو غرق می‌کنن؟

یه غواص میره در می‌زنه



خط وسط قرص برای چیه؟

برای اینكه اگه با آب نرفت پایین با پیچ‌گوشتی بره



اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید كه حركت می‌كند چیست؟

مورچه‌ای است كه شلوار لی پوشیده

آرمین گراوندی بازدید : 176 چهارشنبه 04 مرداد 1391 نظرات (0)

تنها محض خنده !!! ( شادی و خنده) www.taknaz.ir

*یه بار تو یه جمعی بودممامانم زنگ زد گفت: یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن! فقط با آره یانه جواب منو بده! باشه؟ گفتم: باشه. گفت: اوضاع اونجا چه جوریه؟!

*بندهخدا میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده...؟ طرف میگه پونصد. رفیق مونمی پرسه شکرش چنده...؟ او هم میگه مجانیه. ایشون هم میگه پس 2 کیلو شکربده!

*بنده خدا می رهامتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره.می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟

*دوتا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره نه دکتر شریعتی! موندم چیکارش بکنم!

*یه ضرب المثل چینی هست که می گه: تا ایران هست بازیافت چرا؟!؟

*از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید. حالا اگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم!

*چه لحظه باشکوهی بود. اون لحظه... وقتی معلم می بردمون پای تخته تا ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد...!

*مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید: می تونم بهت اعتماد کنم؟! در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!

*تاحالا دقت کردین وقتی یه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودشدیده می کنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون می کننه که انگار خودش فیلم روساخته؟!

*دو نفر داشتنبا هم خالی می بستن. اولی گفت 40 سال پیش ساعت بابام تو همین رود افتاد!دیروز بعد این همه مدت رفتیم غواصی پیداش کردیم سالم بود! دومی گفت بابایمن 40 سال پیش افتاد تو همین رود، دیروز دیدیم اومد خونه سالم سالم بود!اولی گفت تو این مدت او زیر چی کار می کرد؟ گفت: ساعت بابای تو رو کوک میکرد.

*همون دو نفرداشتن باز دوباره برای هم خالی می بستن. اولی می گه بابای من یه طویله خیلیبزرگ داره. وقتی یه گاو واردش می شه تا بخواد برسه ته طویله بچه دار میشه. اون گوساله هم گاو می شه. باز هم اون گاوه بچه دار می شه و باز دوبارهاونگ وساله گاو می شه. همین جوری تا 7 بار این اتفاق می افته. بعد تازهگاوه می رسه ته طویله. دومی می گه این که چیزی نیست. بابای من یه عصای بزرگداره. وقتی می ره بیابون برای شکار شیر، برای اینکه آفتاب اذیتش نکنه یاعصاش ابرها رو می کشه بالای سرش تا سایه بشه. اولی می گه. حالا بابای تواین عصا را کجا نگه می داره؟! دومی می گه: تو طویله بابای تو!

*نویسندهجوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برناردشاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شماما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام ازما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»

لینکدونی

تعداد صفحات : 9

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آيا از مطالب سايت راضي هستيد ؟
    از قالب سایت راضی هستی ؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1057
  • کل نظرات : 61
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1264
  • آی پی امروز : 54
  • آی پی دیروز : 104
  • بازدید امروز : 86
  • باردید دیروز : 244
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,517
  • بازدید ماه : 9,795
  • بازدید سال : 67,679
  • بازدید کلی : 600,249
  • معرفی اجمالی زر پاتوق

    زر پاتوق یکی از بزرگترین سایت های تفریحی ایرانی میباشد که با مدیریت قوی همواره باعث سرگرمی شما خواهد شد